الان حس ی دختر کوچولویی رو دارم که خونواده شو تو یه خیابون شلوغ گم کرده :(

دختر بچه ای که بهش یاد دادن تو زندگیت به هیشکی اعتماد نکن ...

همش میخام برم پیش اقای پلیس ...ولی از بس بی اعتمادم میام اینور دوباره ...

میرمو میرمو میرم ...بهم یاد دادن به خودم متکی باشم ..

میرمو بیشتر گم میشم ...

آره ...گم شدم ...

خدایا ...

یکیو یفرست بیاد منو پیدا کنه ... اخه منم بنده توام :(

من ترو دوس خداجان


+یادم میمونه به بچه ام تو آینده ها ...

یاد بدم "ساده" باشه ...

هرچند آدمای اطرافش پیچیده باشن...ولی اون ساده باشه...

خوب باشه ...

آدمای ساده ..خیلی خوبن

کاش بیشتر شن :|