سلام !

باید بگم دیشب اینموقع رتبه ها اومده بود ... میشه نپرسید؟

اومم ..بهتره خودم بگم ... صادقانه ..

اینکه رتبم سه هزار تا بالاتر از رتبه ی ساله پیشم اومد 😢

اینکه از دیشب تا الان 2ساعتم نخابیدم ..

اینکه هنوز تو شوکم ... هنوز نگا میکنم به درصدامو میگم چرا اینجوری شد ...

چرا ...

اینکه من تمام درصدام ب طور جهشی بالاتر رفته ...همونقدرم رتبم بالاتر رفته !

جداازینکه خبر دارم امسال سنجش قروقاطی بوده ! خیلیا تووکل کشور اعتراض زدن ..

هرچن،شاید،بیفایده ..ولی ..اشتباه کردن .. اشتباهه محض ..

بگذریم ...

میخوام بگم منو اینجا ی عنوان فاطمه ی قبل مورد قبولم ؟

نمیدونم ...ولی حس میکنم جایگاهم تو خونه و حتی جامعه عوض شده !

دختری که ازس انتظار پزشکی میرفت سه هزارتا رتبش بالاتر رفته !

نمیدونم ... حس میکنم دیگه نمیتونم از بابام بخوام واسم چیزی بخره !

واقعا فک میکنم باید با بستنی خوانواده ی نصفه ی تو فریزر بقیه ی تابستونمو سر کنم !

 ...هعی...

میدونین ..حس میکنم نمیتونم ب بابام بگم دلم تنگ شده،بابا بریم بیرون؟

اینکه الان ..اوضام خرابه .. خالم میگه تو هر رشته ای بری موفق میشی مهم اینه .. 

میگه وختی رفتیو موفق شدی ب الانت میخندی .. بهش میگم ..اره ..میدونم ..موفق میشم ..

ولی ..الان سخته ..خیلی سخت ..این شرایطو دوست ندارم .. اینکه داییم میگه ..عی بابا ..نا فک میکردیم فاطی محکمه ..چرا اینقد سوسوله این ..میگه نسل شما چی بشن ...

راسس ..برخوردخونوادم خوب بود ..اینکه درصدامو دیدن و دیدن ک چقدی پیشرفت کردم ..پس مشکل از من نبوده  ..

ب خالم میگم کاش تو شرایط سختی بزرگ شده بودم .. کاش از بابام محبت ندیده بودم ..

کاش این بی تفاوتیو حس نمیکردم هیچوخت ... 

هعی ...

نمیدونم شاید من زیادی حساسم ...خیلی زیادی تر ...ولی حس میکنم نگاهاش با کنایس ..

پووووف . .بگذریم ..

مبخاستم حذف کنمو برم .. میخاستم برم ... موندم ولی ..هرچند ..